هشدار به یاران انقلاب
روزگاری اگر شخصی در سپاه خدمت می کرد اورا امین مردم وغربال شده ترین افراد می دانستند که از لحاظ هر چیزی منحصر به فرد است وقابل مقایسه با هیچ کس نمی باشد وحتی از افراد روحانی هم قابل اعتماد تر بودند کسانیکه از همه چیز خود گذشته وهمه چیز خودرا حتی جانشان را برای اهداف انقلاب هدیه می کردند مردم علاقه مند بودند وبه همین خاطر به این جماعت اعتماد داشتند وبه راحتی فرزندان خودرا به آنان می سپردند وبا دست خویش آنان را به مراکز آموزشی می فرستادند تا در کنار این افراد از مرزو بوم این کشور دفاع کنند وچه بسیار بودند که تلاش می کردند تا فرزندان آنها به کنار این افراد بروند نه در ارتش روزهای سختی بود حتی اگر یک سرباز در سپاه می خواست خدمت کند آنقدر برایش تحقیق وتفحص می شد تا به عنوان یک پاسدار وظیفه خدمت سربلزی خودر را انجام دهد آن دوران سپری شد آن پاسداران هم یا شهید شدند یا شمییایی بودند وبعد شهید شدند ویا اینکه تحت عناوین مختلف یا به عنوان پاسدار قراردادی بودند قرار دادشان تمام شد یا بخاطر کمی سواد تحصیلی اندک اندک با حقوق کم ومشگلات زیاد وبهانه های اداری از کار بر کنار وباز نشسته شدند درجه ومنصب هم بعد آمد عده ای راه چند ساله را یک شب پیمودند ومانند سرعت جت پیشرفت کردند وبه مدارک عالی دست یافتند وپاسدار وظیفه هم آمد اما بدون اینکه همانند آن پاسدار وظیفه های سابق ساخته شوند البته پاسداری هم دیگر تبدیل به شغل شده بود وبله چشم قربان هم به اوج خود رسید هر کس به اندازه درجه خود حق داشت آنهم اگر به مصالحش لطمه نخورد وبا حفظ همه جوانب کار سخن حقی بگوید سرگرم شدن به زرق وبرق دنیا بزرگ شدن بچه ها وخواسته های آنان بی مسکن بودند ومدت ها بدنبال وام گردیدن دیگر مجالی برای خدمت بخود آدم هم باقی نمی گذارد چه رسد به خلق گرفتن مدرک برای ارتقای بیشتر اگر بتوانی در آموزشی شرکت کنی یا توفیقی نصیبت شود یا اینکه کسی دلش بسوزد وترا به آموزشی بفرستد تازه اگر آنجایی که هستی وکار می کنی جزو نور چشمی ها باشی وترا بفرستند در غیر اینصورت باید محروم شوی واز جایگاه وبقیه امتیازات محروم شوی اگر زیاد هم پر روی کنی بطور حتم عامل غیر محسوب می شوی ومورد خشم گروه حاکم قرار می گیری آنموقع استکه نه اضافه کار بتو تعلق می گیرد ونه هیچ امتیازی دیگر اگر جرات شکایت داشته باشی که کار طوری دیگر می شود آنموقع استکه پای بازرسی ونظارت به میان می آید خدا نکند که یکی از اینها از قیافه تو بدشان بیاید آنموقع استکه گزارش ترا لو می دهند آنموقع استکه از رییس وزمین وزمان ضربه می خوری اگر هم خوششان بیاید آنقدر ترا اسیر می کنند تا اینکه یا از قید شکایت بگذری یا اینکه آنرا پس بگیری یا راه دیگر اینکه اصل شکایت ترا به رییس می دهند او هم با کمال احترام شدید ترین برخورد وجنگ روانی را برایت می سازد حالا هی بگو آقا من فقط گفته ام چرا چندین سال است رییس امور مالی اضافه کاری می گیرد آن آقای فلان هم می گیرد آنوقت این اضافه کاری که حق من است ومشگلات دارم وبا کار من مطابقت دارد نه آن آقایی که مدرک وتخصصش چیز دیگری است خدا بدادت برسد که دیگر تجمع می کنند طومار می سازند واگر خودت را باز نشست نکنی روزگارت روزگار دیگری است با حقوق کم مشگلات زیاد بیماری مشگلات دیگر باید صحنه را رها کنی وبه جامعه بر گردی حالا تازه اول مشگلات تو می باشد هر جا که بروی کاری بتو نمی دهند نگاهشان بگونه ای دیگر است باور نمی کنند که مشگل داری دلشان می سوزد اما دستشان می لرزد نکند می خواهد خلافی از مارا گزارش دهد نکند نفوذی هست آقا ببخشید ما نیاز به کارگر نداریم با دلی سوخته هم از آنجا هم از اینجا از آنجا رانده واز اینجا مانده ریا کاری وسیاهکاری نرم وآهسته درون رگها جاری است بقیه موارد هم بگذریم سالها آقای محسن رضایی خدمت کرد وجزو بنیانگذاران این جماعت بودید یاران خودرا در مشگلات وسختی ها رها کردید راحت دنبال درس خواندن رفتید وبه مدرک دکترا رسیدید در حالیکه ما به یک آموزش هم نمی توانستیم برویم با مشگلات گریبانگیر بودیم وکسی نبود دستمان را بگیرد تا اینکه مدت مدیدی هم با حقوق کم بازنشستگی سرکردیم وروزگار گذراندیم حدود دویست وپنجاه هزار تومان نه کاری در جامعه بما می دادند ونه حتی همان تشکیلات کاری برایمان دست وپا می کرد راهی جز سکته کردن نبود آن همه ریش وتسبیح گرفتن وآخرش هم خواری می بایست یا اینکه ریش خودرا با تیغ زد ومسافر کشی کرد یا در خانه گرسنه بود در خانه بودن ادامه هما ن کار سابق بود یعنی جنگ بازن وبچه واگر ریش را هم می زدی همسایه که ترا می دیدند نگاه دیگری داشتند فلانی بطور حتم نقشه دیگری دارد کدام بیچاره را می خواهد بیچاره کند این کارش جای تردید است او تا حالا ریش داشته از این به بعد خودش وخانواده اش نگاه دیگری می کند تازه این کارها را انجام دهی حالا اعصاب سرو کار داشتن با مسافر را نداری هر کس کار ندارد فحش به نظام می دهد به فلان مسئول ودیگر مقامات می خواهی جوابش دهی باید یک گرز در ماشین بگذاری جوابش را ندهی باید غصه بخوری وبا اعصاب خرد به خانه بر گردی آقای محسن رضایی سالها ست ترا می بینم که هنوز با سالهای قبل تفاوتی نکرده ای من نصف سال تو هستم تمام موهای بدنم از غصه واندوه از عمر گذشته ومسائل دیده شده سفید شده است وتعجب دارم که تو با آن همه مسئولیت که داشته ای وشاهد پاره پاره شدن تعداد زیادی رزمنده بوده ای اما یک تار موهایت سفید نشده است یکی از خمپاره ها وتوپ ها بر اعصابت اثر نگذاشته است خوش بحالت امروز اگر من وخانواده ام واقوامم بتو رای نمی دهیم به اینخاطراست می خواهیم آن عقده دلمان را خالی کنیم زیرا شما حرفهای احمدی نژاد را سالها می گفتید اما عمل نمی کردید وشاهد این حرف همین حضور شما در انتخابات بود شما می بایست با یک حضور خودتان میلیونها رای را به حرمت رزمنده بودنت بخود ت اختصاص بدهی چه شده است اندکی تفکر کن ودر کارهایتان بازنگری کن آقا محسن تو کسی بودی که وقتی نیاز جبهه به نیرو بود با یک پیام وبا یک حضور تلویزیونی انبوه افراد عازم منطقه می شدند امروز همانها هم بتو رای ندادند چرا چی شده شما مگر اصحاب دفاع مقدس نبودید مگر یادگاران شهدا نبودید مردم چه نگاهی دارند امروز من افتخار دارم وبه تمام درب خانه وماشین خودم تصویر احمدی نژاد را می چسبانم چون حقی که تو دم از آن می زدی وقرار بود تو به من وخانواده ام بدهی او آمد وداد ومرا از مشگلات زندگی نجات داد و حقوق بازنشستگان را اضافه کرد تو کنار امام خمینی بودی وشنیدی که گفت نگذارید این افراد در مشگلات زندگی غرق شوند اما گذاشتید ولی احمدی نژاد آحمد وسالها بعد این وصیت امام را انجام داد وهزاران نفر باز نشسته را از فلاکت نجات داد آقا محسن اگر از دنیا ومادیت وتهران نشینی بگذرید می توانید همان آقا محسن سابق شوی وبر هزاران احمدی نژاد فائق آیید تقدیم به محسن رضایی (آقا محسن سابق )******** * * * * نویسنده :شریف* * * * * * * * * * نظر خود را درباره این مطلب بگویید و ما را خوشحال کنند مخصوصا دوستان خواننده همیشگی مطالب ما* * * * * * * * * ************